برادران شهید هاشمی |
خواب دیده بود ، در ساحل دریا ، در حال قدم زدن با خداست. در پهنه ای از آسمان ، صحنه هایی از زندگی اش به نمایش درآمد. متوجه شد که در هر صحنه ، جای پای دو نفر در ماسه های ساحل فرورفته است ؛ یکی جای پای او و دیگری جای پای خدا. وقتی به جای پاها دقت کرد ، متوجه شد دقیقا در مواقع سخت و ناراحت کننده ، فقط یک جای پا وجود داشته ! این موضوع او را رنجاند و از خدا سؤال کرد : « خدایا ! تو گفتی چنانچه تصمیم بگیرم که با تو باشم ، همیشه همراه من خواهی بود ؛ ولی متوجه شدم که در لحظه های سخت زندگی ، تنهایم گذاشته ای ! چرا ترکم کرده بودی؟!» و خدا چنین پاسخ داد : « بنده ی عزیزم ، من تو را دوست دارم ، هرگز تنهایت نگذاشته ام. زمانی که تو در آزمایش بودی و فقط یک جای پا می دیدی، این درست زمانی بود که من تو را در آغوش خود گرفته بودم.» او با شنیدن این پاسخ ، زانو زد و گریست ... [ سه شنبه 91/2/26 ] [ 6:38 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
|
|
|