برادران شهید هاشمی |
امروز در یک سایتی به مطلب قشنگی برخوردم ، گفتم بنویسم تا شما هم بخونید. در تفحص شهدا،دفترچه یادداشت یک شهید 16 ساله پیدا شد که گناهان هر روزش را در آن یادداشت کرده بود. گناهان یک روز او عبارت بود از: 1.سجده نماز ظهر طولانی نبود. 2.زیاد خندیدم. 3.هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد. [ سه شنبه 92/5/29 ] [ 1:35 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
قصه رفتن کبوتر و دو پلاک و دو ساک خالی تو دلم دوباره گرفته زبیخیالی تو تو التماس نگاه کدام پنجرهای که نقش بسته نگاهم به طرح قالی تو شکوفههای نگاهم همیشه پژمرده است بدون عشق و صمیمیت شمالی تو به بام شهر، من امشب ستاره میکارم برای چشم گریزندهی غزالی تو همیشه مثل ستاره، بیا کنارم باش دوباره قصه رفتن و جای خالی تو [ یکشنبه 92/5/27 ] [ 1:27 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
ماه مبارک رمضان که فرا می رسد انگار حال و هوای دلمان جور دیگری می شود . وقتی می شنویم سی روز تمام بر سر سفره پروردگارمان میهمان هستیم و او که بزرگوار ترین است میزبان توست به خودت می بالی که سعادت داری بار دیگری برایش روزه بگیری، فارغ از حال و هوای مادیات دنیوی و حالا که این ماه رو به پایان است در همین آخرین ساعات باقی مانده این ماه خوب خدا غم عجیبی بر قلب و روحت سایه افکنده
آری ماه رمضان، ماه میهمانی خدا دارد از شهر و دیار ما رخت بر می بندد و تا سالی دیگر باز نخواهد گشت
نمی دانی آیا توفیق بودن در این ایام را دوباره خواهی داشت یا نه؟! نمی دانی خوب اما می دانی که از فضایل این ماه آن طور که باید بهره نجسته ایی و چه زود دیر می شود ...
درست همین لحظه است که حس می کنی حالت جور دیگری می شود انگار رفتنش را با همه وجودت احساس می کنی
آری آخرین سحر ماه مبارک فرا رسیده انگار همین دیروز بود که اومد و دلامون یه حال و هوای دیگه گرفت انگار همین دیروز بود که همه نشسته بودیم سر سفره ای که کارت دعوتش رو کریمی برامون فرستاده بود که حواسش همیشه به ما هست به مایی که اونقدر کوچیکیم و ناشکر که گاهی بزرگی های اونو با مخلوقاتش مقایسه می کنیم و به اشتباه در زمان سختی و مشکلات به جای یاری جستن از او دست به دامن بنده و مخلوقش می شویم . پرودگارا باز هم شرمسارم و باز هم به درگاه تو پناه آورده ام چرا که کسی را جز تو ندارم نمی دانم چگونه می توانم با بار گناهانی که بر دوش می کشم باز هم تو را بخوانم و خواسته هایم را با تو در میان بگذارم...
آری این روزها تو را و بخشش تو را کم دارم تو را که به فرشتگانت فرمان داده ای تا یک ماه تمام میزبانمان باشند و من و شاید هستند کسان دیگری چون من که راه را اشتباه رفته اند و گاهی فراموش می کنیم که او، همانیست که از همه کس به ما نزدیک تر است.
آری معبود من آمده ام به یاد تو بخوانم، آمده ام تا باورم کنی به عشق، آمده ام چراکه تنها تو را دارم و تنها از تو می خواهم
چون هنوز ایمان دارم با کوله باری از گناه تنها تویی که دستانم را در دست داری و چه آرامشی از این بالا تر می خوانمت معبود من
پروردگارا مرا ببخش اگر امسال نتوانستم ماه میهمانی تو را آن طور که باید درک کنم پروردگارا مرا ببخش اگر هنوز نیستم آن بنده ایی که باید باشم
خدایا ... خدایا حرف هایم بسیار است که بیشترشان چیزی جز شرمندگی ام بر درگاه تو نیست دلم بهانه می گیرد آغوش همیشه باز تو را باز برای به تو پناه بردن بهانه گرفته است دلم مرا بپذیر مرا که با همه بدی هایم عاشقانه دوستت دارم بپذیر می دانم ماه رمضان با همه خوبی هایش خواهد رفت اما تو که هستی تو که از رگ گردن به من نزدیک تری همیشه هستی همین جا، کنار من ...
پروردگارا توفیقمان ده تا بتوانیم عظمت میهمانی تو را دریابیم چرا که هر روزش توشه ای بوده است برای فردایمان پروردگارا توفیقمان ده تا از عیدی این روز بی نصیب نمانیم. آمین آمین آمین
[ پنج شنبه 92/5/17 ] [ 6:53 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
می رسد عید فطر و لطف خدا تاره می شودکم کم غـــروب ماه خـــــدا دیده میشود صــــد حیف از این بساط که برچیـــده میشود در این بهـــار رحمت و غفــــران و مغفرت خوشبخت آن کس است که بخشیده میشود
***** ذره ذرههای خاک، به نماز شکر ایستادهاند. سیل ملائکه روانند و هدیه در دست، فرود میآیند از آسمان. میهمانان خدا را گرامی میدارند در زمین و کرسیهای پاداش را آذین بستهاند در بهشت. خوشا به حال آنان که روزهی لبهاشان ذکر بوده است، روزهی دستهاشان خدمت، روزهی چشمهاشان اشک، روزهی پاهاشان توبه و روزهی قلبهاشان ایمان... ***** حس میکنم سبک شدهام؛ یک ماه پرواز در باغ ملکوت، یک ماه شستوشوی روح، یک ماه در محضر دوست بودن، شرایط پرواز را مهیا کرده است. به نماز میایستم و پنج تکبیر میزنم بر دنیا و هر آنچه مرا از نوازش نسیم رحمتت دور میسازد. میخواهم حسن ختام میهمانیات، ابتدای آشنایی تازهام با تو باشد. اکنون به مدد عبورم از باغ صیام، عطر گلهای تازه عبودیت را آن چنان در سر دارم که بیدارتر از همیشه، میبینمت. چه شیرین است طعم میوههای آسمانی تو، آن هنگام که دست بر قنوت نماز عید بر میداریم و تو را زمزمه میکنیم: «اللهم اهل الکبریاء و العظمة و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و الرحمة و اهل التقوی و المغفرة اسألک بحق هذا الیوم...» امروز، روز عیدی است که صالحان، چشم به راهش بودند؛ روز عید فطر؛ روز رهایی از همه رذایل و پلیدیها. امروز عید توست و عید هم سفرانت؛ عید مسافران بهشت که از جاده رمضان، به سرمنزل «عید فطر» رسیدهاند. ***** امام علی (علیهالسلام) فرمودهاند: «آگاه باشید که این روز، روزی است که خدا آن را برای شما عید قرار داده و شما را برای آن اهل قرار داده است. پس خدا را یاد کنید تا خدا نیز شما را یاد کند و دعا کنید و از او بخواهید تا بر شما مستجاب کند و زکات فطره خویش را بپردازید که آن سنت پیامبر شماست و واجبی از سوی خداست» (من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 517) [ پنج شنبه 92/5/17 ] [ 6:35 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
|
|
|