برادران شهید هاشمی |
آن روز که مـا را ز گــــل خـــام ســـــرشتند در مدرســـــه عشــق شـــما نام نوشــتند چون روز ازل نام مــــــرا شــــــیعـــه نهادند جز عشق تـو مهدی(عج) دگرم هیچ ندادند آقـــــا همــه جـــا نام شــما ورد زبان است بــــر منتظرت هــجــر شـــما بار گران است آن غایب حـاضـر که رهش راه نجــات است او یـوسف زهـراست که در قید حیات است وصل تــــو بــــهاریســــت کـــه پـــاییز ندارد روی تـــــو جمــــالیـــــست که مه نیز ندارد آقـــــا دل ما شـعـبهای از عشــــق وصالت خارج ز شمار اســـــت همه لطــف و کمالت سلام بر تو ای دوازدهمین امام، ای آفتاب... سلام بر تو که تمام جهان، چشم انتظار آمدن توست. سالهاست که به امید آمدنت، چشم به آسمان دوختهایم و ذره ذرهی جان و دل را، به فریاد «العجل» سپردهایم. با آن که ندای أین بقیة الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سینه را میسوزاند، قلب را به ناله «الغوث»، امید تپیدن دادهایم و چشمهایمان را با نور «ادرکنی» مزیّن ساختهایم. این جا، کویر دل، به جرعهای از باران تو نیازمند است تا از صحرای عدم به اقلیم وجود راه یابد. آری، من که با هر نفسی لبریز نیازم، روی حاجتم به درگاه توست و چشم به انتظار آن که جام عطشناکم را تو لبریز از لطف خود سازی، همواره مثنوی ظهور را زمزمه میکنم... در هر جمعه، ثانیههای وصالت را با عشق میشمارم و چشم به راه لحظه سبز اجابتم. تو بهانه به جا ماندن و بودن عالمی؛ و بقای خلقت، به واسطه حضور توست... اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم... ♥سالروز ولادت دلیل بقای عالم، قائم آل محمد، حضرت امام مهدی (عج)، را تبریک و تهنیت عرض می نماییم. ♥ [ پنج شنبه 93/3/22 ] [ 2:29 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
گل رفت و شمیم خوشش اینجاست هنوز بلبل به هوا ی گل چه شیداست هنوز رفتی ز جهان اگر چه ای روح خدا لیکن علم مهر تو بر پاست هنوز عینیت آرزوی هزارساله شیعه ، روح اللهی بود که با عصا و ید بیضای موسوی و بیان و فرقان مصطفوی به نجات مظلومان کمر بست و دیده مستضعفان را به نور امید روشن ساخت. او که اندیشه اش چونان نسیم جان بخش سحرگاهی ، ارمغان پیروزی به همراه داشت ، خاطره بخشندگی ابرها و درختان را تکرار می کرد. آن دم که فجر در برابر نور او رنگ باخت ، سروها در برابرش قیام کردند و عشق به زهدش شهادت داد و ایمان در تشهد به او سلام کرد. او به همه جهانیان فهمانید که تکامل و زیستن چون علی (علیه السلام) و شهادت در قالب مرگ طبیعی ، افسانه نیست. او معنی حقیقی شجاعت و عزت را در صفحات تاریخ حک کرد. این ذخیره الهی شیعه با رفتنش دنیایی را داغدار خود کرد و الفاظ را نیز به سوگ نشانید. اینک طوفان کلمات ، ساحلی می طلبد تا فقدان سپه سالار لشکر حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و مردی از تبار پیامبر (صلی الله علیه و آله) را درکنار واژه صبر تسکین دهد. کجاست او که با رهبریش جهانی را لرزاند و با عطوفت پدرانه اش هزاران مرد را چون کودکان به گریه درآورد؟ او که بود که مسلمانان بار دیگر یتیم شدند و پرچم عزا برافراشته شد؟ کجاست آن روزنه امید صدها میلیون مسلمان و میلیاردها انسان تحت ستم در سراسر جهان؟ در کجای تاریخ باید به دنبال او گشت ، که امام هفتم شیعیان از او این گونه یاد می کند : مردی از اهل قم ، مردم را به حق دعوت می کند. گروهی از مردم با او گرد می آیند که همانند تکه های آهن مستحکم اند ، بادهای سخت آنها را نمی لرزاند و از جنگ و مبارزه به ستوه نمی آیند و از دشمن نمی هراسند. آنان بر خدا توکل می کنند و عاقبت با متقین است. آری امام خمینی « رحمة الله علیه » عینیت آرزوی هزار ساله شیعه بود.
سالگرد عروج ملکوتی روح بلند حضرت امام خمینی(رضوان الله تعالی) تسلیت باد. [ چهارشنبه 93/3/14 ] [ 12:4 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
غم به دلت داری، غمخوار ابالفضل است دل را نده بر هر کس، دلدار ابالفضل است مجموعهی تقــــوا و، ایثار ابالفضل است در لشـــکر ثارالله، ســردار ابالفضل است
به جشن و پایکوبی نشسته است هفت آسمان، لحظه روشن ورود ماه بنیهاشم را... فرشتگان، پیوسته در طوافند، گاهواره ادب را... عباس بن علی، تو پلک گشودی و دنیا برای همیشه، زیر سایه امن مهربانیات، ایمن شد. تو پلک گشودی و سرگردانی آبهای جهان، تمام شد. تو پلک گشودی و کربلا نفس راحتی کشید. چه بشارتی با خود آوردهای... خبرش کنید؛ علی (علیهالسلام) را... اینک این عباس (علیهالسلام) است؛ ماهتاب آسمان ولایت که از پرتو عنایات نبوی (صلیاللهعلیهوآله) و انعکاس قرابت علوی (علیهالسلام) تا همیشه تاریخ در آسمان کربلا میدرخشد و راهیان سرزمین نور را با تبسّم آسمانی خویش، بدرقه میکند. خوشا نسیمی از دیار عنایتش، که تشنگی غربت از کام جهان زدوده و غبار غم از دل بشوید...
[ دوشنبه 93/3/12 ] [ 12:5 صبح ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
با قلب بشــــــر مونس و دمساز حسین است در خلوت دل، محـــــرم و همــــــراز حسین است زهرا و علی، هـــــــر دو چـــــو دریای گوهربار خلقت، صــــدف اســـت و گهــر راز حسین است آن عاشق فرزانه و معشــــوق دو عالــــــــــم بر طــــاق فلـــک غلغـــــلهانـــــداز حسین است راهی که بشــــــــر را به خـــداونـــــد رســاند عشق است و در این فاصله پلساز حسین است در راه نگهـــــــداری قـــــــرآن محمــــــد (ص) ســــــرباز فـــــــداکار ســـــــرافراز حسین است شـــــــاهی که ز حـــــر بن یزید از ره اکـــــرام بگذشــــت و نمــــود آنهمه اعزاز، حسین است فطرس که پرش را شـــــرر قهـــر خدا سوخت باز آن کـــه بدادش پــــــر پــــــرواز، حسین است ماهی که به هـــــر کلبــــهی تاریــــک بتابــــد شــــاهی که به ســــائل نکنـــد ناز حسین است ز مــــــــردم دنیا مطلــــب حاجــــت خــــود را درخواســــت از او کن که سببساز حسین است امید «حسان» جان جهــان رحمــــت یـــــزدان باب کرمش بـــــر همـــــه کــس باز حسین است
پنجم آل کساوقتی همهمه فرشتگان، سکوت هفت آسمان را به هم میریزد؛ وقتی آن همه ستاره به میهمانی چشمان حبیب خدا رفتهاند؛ وقتی ماه برای آمدنش این پا و آن پا میکند و خورشید، مبهوتِ هیبت ستارهای در زمین میماند؛ وقتی آیه تطهیر برای جاری شدن بیتابی میکند و عطر گلهای تکبیر در هوا بیداد، یعنی که احسنالخالقین، تمام جلوههای آسمانی را در کالبد زمینی گنجانده است؛ یعنی که روحی بزرگ و آیهای مقدس را در لفافی از جنس بشر پیچیده است. او کیست جز حسین (ع)؛ ستارهای که ردّ درخشان حضورش، دستان خالی زمین را به حضور نُه چراغ هدایت، مزین میکند. او کیست جز ابوالائمه که محفل آلکسا را با قدمهای سرخش رونق میدهد؟ کیست جز خامس آل عبا، که فوجی از ملائک را به شوق سیاحتش، از عرش به فرش میکشاند؟ سرور جوانان بهشت آمده است. زمین حق دارد برای در آغوش گرفتن رکنی از بهشت، دستانش بلرزد و پاهایش سُست شود. چه کسی در بزرگی نسب به قدر و پایه حسین (ع) خواهد رسید. نسبش را باید در عطر جانفزای رسول الله بجویی؛ نسبش را باید در جنس لطیف یاس جستوجو کنی. نسب حسین به پایههای کعبه میرسد؛ به علی. رواست که تنپوشش، پرنیان پر جبرئیل باشد و کامش را از شیره جان رسول برگیرند. رواست که شفاعت قدومش، فرشته مطرود عرش (یعنی فطرس) را مقرب درگاه سازد، تا از شوق این شرافت، بر جماعت فرشتگان فخر فروشد ...
[ یکشنبه 93/3/11 ] [ 12:0 صبح ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
آن گنج نهان در دل خانه پدرم بود هم تاج سرم بود و همی بال و پرم بود هرجا که زمن نام و نشانی طلبیدند آوازه ی نامش سند معتبرم بود هشتم خرداد ، نهمین سالگرد درگذشت خادم الحسین (ع)، حاج ذبیح الله هاشمی، پدر بزرگوار شهیدان محمد و ابراهیم هاشمی تسلیت باد.
پدرم نیست ولی خاطره هایش باقیست یاد آن قلب پر از مهر و صفایش باقیست مرگ پایان کسی نیست که عاشق باشد پدرم رفت ولی عشق و دعایش باقیست [ چهارشنبه 93/3/7 ] [ 10:46 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
خرمشهر دروازه ای در زمین دارد و دروازه ای دیگر در آسمان و تو در جست و جوی دروازه ی آسمانی شهر هستی که به کربلا باز شده است و جز مردترین مردان را به آن راه نداده اند. جنگ برپا شده بود تا از خرمشهر دروازه ای به کربلا باز شود. زمان ، بادی است که می وزد ؛ هم هست و هم نیست . آنان را که ریشه در خاک استوار دارند ، از توفان هراسی نیست . جنگ می آمد تا مردان مرد را بیازماید. یک روز شهر در دست دشمن افتاد و روزی دیگر آزاد شد . پندار ما این است که ما مانده ایم و شهدا رفته اند ، اما حقیقت آن است که زمان ، ما را با خود برده است و شهدا مانده اند. زمان ، ما را با خود برده است ، اما این صدا جایی بیرون از دسترس زمان باقی است. باد زمان در این شهر زمینی می وزد نه در آن شهر آسمانی که در کرانه ی ابدیت ، بیرون از رهگذر باد وجود دارد. آن روزها مانده اند و باد زمان ، ما را با خود برده است ؛ حقیقت همین است.
یاد و خاطره ی تمامی شهدای آزاد سازی خرمشهر بویژه شهید ابراهیم هاشمی گرامی باد
[ شنبه 93/3/3 ] [ 12:23 صبح ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
|
|
|