برادران شهید هاشمی |
خطبه پیامبر(ص) در روز آخر شعبان
سلمان فارسى رحمه الله فرمود: «خطبنا رسول الله صلى الله علیه و آله فى آخر یوم من شعبان، فقال یا ایها الناس قد اظلکم شهر عظیم مبارک، شهر فیه لیلة خیر من الف شهر، جعل الله صیامه فریضة و قیام لیله تطوعا، من تقرب فیه بنافلة من الخیر کان کمن ادى فریضة فیما سواه، و هو شهر الصبر، و الصبر ثوابه، الجنه، و شهر المواسات و شهر یزاد فى رزق المؤمن، و شهر اوله رحمة،و اوسطه مغفرة، و آخره عتق من النار، و هو للمؤمن غنم و للمنافق غرم» (1) ماه رمضان براى مؤمن سود و براى منافق خسران است حضرت سلمان فرمود: در روز آخر شعبان پیامبر(صلى الله علیه و آله) براى ما خطبه اى در فضیلت ماه رمضان قرائت فرمود: و در خطاب خویش به ما فرمود: اى مردم براستى سایه افکنده بر سر شما ماه بزرگ مبارکى، ماهى که در او شبى است که از هزار ماه بهتر است، که خداوند روزهایش را فرض و واجب نموده، و به پا داشتن عبادات شبش را به طور استحباب مقرر فرموده است، کسى که تقرب بجوید به خداوند،به انجام نافله خیرى، مثل آن است که در غیر ماه رمضان فریضه اى انجام داده باشد، و این ماه ماه صبر است، و صبر هم اجر و ثوابش بهشت است. و ماه روزه، ماه مواسات و برابرى است، و ماهى است، که رزق مؤمن در او زیاد میگردد، و ماهى است که اولش رحمت و وسطش مغفرت و آمرزش، و آخرش آزادى از آتش جهنم است، و این ماه براى مؤمن بهره و منفعت است، و براى منافق خسارت و ضرر. پی نوشت: مستدرک الوسائل مرحوم نورى نقل از وقایع الایام، ص 436. روزه، درمان بیماریهاى روح و جسم صفحه 69 [ جمعه 91/4/30 ] [ 5:54 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
فاجعه هفتم تیر
یک روز پس از سوء قصد به جان حضرت آیت الله خامنه ای در ششم تیر ماه 1360، در ساعت 20 و 30 دقیقة شامگاه روز یکشنبه هفتم تیر ماه 1360، جلسه ای در سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی واقع در سرچشمه تهران برگزار شد. افراد حاضر در جلسه نمایندگان مجلس، و برخی از اعضای هیات دولت و... بودند و بحث روز درباره تورم بود اما عده ای از اعضاء خواستند که درباره انتخابات ریاست جمهوری نیز صحبت شود. شهید بهشتی جملاتش را با این عنوان آغاز کرد: « ما بار دیگر نباید اجازه دهیم استعمارگران برای ما مهره سازی کنند و سرنوشت مردم ما را به بازی بگیرند و ..... » این آخرین کلمات آن بزرگوار بود که از لبانِ حقگوی ایشان بیرون تراوید. ناگهان انفجاری مهیب روی داد و در کمتر از ثانیه ای، از سالن اجتماعات حزب جهموری اسلامی جز تلی از خاک، چیزی نماند. فاجعه انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در تهران و شهادت مظلومانه هفتاد و دو تن از برجستگان و نیروهای لایق و کارآمد انقلاب و در رأس آنها شهید مظلوم آیت الله بهشتی از سوی سازمان جهنمی منافقین، عکس العمل استکبار جهانی و عوامل داخلی آنها در قبال برکناری بنی صدر خائن و حذف ضد انقلاب از صحنه سیاسی کشور توسط مسئوولین نظام اسلامی بود. عوامل این جنایت بزرگ معتقد بودند که در اثر کشتار مسئوولان عالی رتبه، اوضاع کشور بهم می ریزد و انقلاب اسلامی از بین خواهد رفت ولی به کوری چشم دشمنان، انقلاب ما پایدارتر شد و هیچگونه تزلزلی در ارکان نظام به وجود نیامد. در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی علاوه بر آیت الله بهشتی، تعداد زیادی از وزرای کابینه و نیز نمایندگان مجلس شورای اسلامی به شهادت رسیدند. حضرت امام خمینی (ره) پس از این حادثه فرمودند: « ملت ایران در این واقعه، 72 نفر به عدد شهدای کربلا را از دست داد. بهشتی خار در چشم دشمنان اسلام بود ». پیام رهبر کبیر انقلا ب اسلامی امام خمینی در رابطه با فاجعه 7 تیر
بسم الله الرحمن الرحیم انا لله و انا الیه راجعون ملتی که برای اقامه عدل اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید و کوتاه کردن دست جنایتکاران ابرقدرت و زیستن با استقلال و آزادی، قیام نموده است و به خود باکی راه نمی دهد که دست جنایت ابرقدرتها از آستین مشتی جنایتکار حرفه ای بیرون آید و بهترین فرزندان راستین او را به شهادت رساند مگر شهادت ارثی نیست که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد می دانستند و در راه مکتب پر افتخار اسلام با خون خود و جوانان عزیز خود، از آن پاسداری می کردند به ملت شهید پرور ما رسیده است، مگر عزت و شرف و ارزشهای انسانی گوهرهای گرانبهایی نیستند که اسلام صالح این مکتب عمر خود و یاران خود را در راه حراست و نگهبانی از آن وقف نمودند.
منبع: http://www.aljomeh.ir
[ سه شنبه 91/4/6 ] [ 6:16 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
بافرصت ها چیکار کنیم؟؟ دنیا مثل یک اقیانوس بزرگه که آدما توش سعی می کنن خودشون رو به جزیره خوشبختی برسونن ولی از همه طرف موج های کوچیک و بزرگ از هر طرف میان و آدم رو تکون می دن از این سمت به اون سمت میبرن اگه شنا بلد نباشه! ، حالا اگه کسی شنا بلد نباشه و یا ندونه جزیره کجاست آیا می تونه به هدف برسه؟ دنیا پر عقیده و طرز تفکر و روش و منش هستش اگه آدم عقیده صحیح خودش رو پیدا کرد مثل اینه که جای جزیره خوشبختی را فهمیده و اگه اون عقیده رو در عمل پیاده کرد و برای تغییر و رشد و اصلاح خودش تلاش کرد مثل اینه که به سمت جزیره حرکت کرده و اگه فرصت رو از دست نده بهش میرسه! ولی اگه بی تفاوت باشه و یا به عقیده صحیح خودش پایبند نبود .... هر موجی اونو به سمتی میبره و در آخر میبینه به هیچی نرسیده .... دنیا یه برکه راکد نیست و تو باید توی این اقیانوس متلاطم راه درست رو پیدا کنی و به سمتش حرکت کنی.
[ سه شنبه 91/4/6 ] [ 5:32 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
روزگاری در مرغزاری گنجشکی بر شاخه یک درخت لانه ای داشت و زندگی می کرد .گنجشک هر روز با خدا راز ونیاز و درد دل می کرد و فرشتگان هم به این رازو نیاز هر روزه خو گرفته بودند تا اینکه بعد از مدت زمانی طوفانی رخ داد و بعد از آن ، روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت! فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت: " می آید، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست. " فرشتگان چشم به لب هایش دوختند، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به سخن گشود: " با من بگو از آنچه سنگینی سینه توست. " گنجشک گفت: " لانه کوچکی داشتم، آرامگاه خستگی هایم بود و سرپناه بی کسی ام. تو همان را هم از من گرفتی. این طوفان بی موقع چه بود؟ چه می خواستی از لانه محقرم کجای دنیا را گرفته بود و سنگینی بغضی راه بر کلامش بست. سکوتی در عرش طنین انداز شد. فرشتگان همه سر به زیر انداختند. "خدا گفت: " ماری در راه لانه ات بود. خواب بودی. باد را گفتم تا لانه ات را واژگون کند. آنگاه تو از کمین مار پر گشودی. " گنجشک خیره در خدایی خدا مانده بود. خدا گفت: " و چه بسیار بلاها که به واسطه محبتم از تو دور کردم و تو ندانسته به دشمنی ام بر خاستی. " اشک در دیدگان گنجشک نشسته بود. ناگاه چیزی در درونش فرو ریخت. های های گریه هایش ملکوت خدا را پر کرد... [ دوشنبه 91/4/5 ] [ 6:11 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
روایت شهدا چیزی نیست جز یک پیوند، پیوند دو نسل، پیوند بین نسلی که خون و خاطره را ساختند و دیدند با نسلی که خون و خاطره را شنیدند و کلامی نیست جز دو حرف. حرف اول آن متعلق به توست، تو ای همسنگر شهید که خود شاهد بودی مبارزه و رویارویی اسلام و کفر را و نظاره گر بودی در خون تپیدن شهیدان همسنگرت را که چگونه در بی نام و نشانی به کوی دوست شتافتند و به خاطر می آوردی لبخندهای رضایت بخش آن سینه سر خان عاشق را که با اطمینان به تداوم راهشان لحظات واپسین همراهی بر روی ذهن تو نقش می بست و سفارش مکررشان را که حفظ اسلام بود و قطعاً به یاد داری این فرموده ی امام عزیزت را که : تا کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستیم. و حرف دوم روایت متعلق به توست، ای جوان عزیز، تو که امروز نسل دوم نام گرفته ای، به تو که از درک دوران شهید و شهادت عاجز مانده ای. توکه از رسای تیر و تفنگ جبهه ها و فریاد الله اکبر عارفانه شهداء ، آه دل و دعای نیمه شبهای مادران شهید، بی تابی و دلواپسی همسران شهید و اشک معصومانه فرزندان شهید فارغ بودی و از آنها جز لحظاتی خاطره و چند دقیقه تماشای فیلم چیز دیگری در گوشه ذهنت تداعی نکرده ای. بدان که اگر دیروز میدان جنگ به جنوب و غرب و ابزار جنگ به تفنگ، توپ و تانک محدود می شد و مراکز نظامی شب و روز در حال آماده باش بودند، امروز جنگ مرز جغرافیای نمی شناسد، امروز تمام کوچه پس کوچه های شهر و محله خط مقدم است و دشمن با تمام قوا و ابزار فرهنگی به میدان آمده و در این راه از هیچ حرکتی رویگردان نیست. پس پر واضح است که امروز برای حفظ اسلام و قرآن باید تمام پایگاه ها و مراکز مختلف در مقابله با این جنگ فرهنگی آماده باش فرهنگی بزنند. و در آخر روایت چیزی نیست جز اقتدا به لاله. اذان روایت دادند با جوهر قلم ایمان وضوی عشق ساختیم و دانسته برای اقامه ی نماز شهادت جامه ی خلوص بر تن سجاده بر برگهای سفید خواهیم گسترانید. رو به کعبه قلم... دو رکعت نوشته... قربتا الی الله. [ دوشنبه 91/4/5 ] [ 5:21 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
به هر طرف نگری جلوهی جمال خداست ادب کنید که میــلاد سیــــدالشهداست شکــــوه داوری و صـــــورت محمدیاش دل از رســـول خدا میبرد زبس زیباست هنـــوز نامده بگرفت دست فطـــــرس را که دستگیـــــری از پا فتادگان با ماست به بیت وحی، چــــــراغ هدایتی تابیـــــد که روشنایش افــزون ز وسعت دنیاست خــــدا به ختــم رسل کشتی نجاتی داد که پیش وسعت او گم، هزارها دریاست در انبیا و رســـل، در ائمه تنها اوســــت که خاک تربتش از بهـر درد خلق دواست صلوات از طرف خالق سرمد، به جمال گل نورستهی احمد، که شکفته است به رویش گل لبخند محمد، بگرفته است به بر سید ابرار چو جانش، زده گلبوسه به زیر گلو و لعل لب و چشم و دهانش، رخ تابنده نموده، لب جان بخش گشوده، به نگاهی دل پیغمبر اسلام ربوده، چه جمالی، چه کمالی، چه جلالی، به نبی و علیابن ابی طالب و زهرا و حسن باد مبارک، همه گویند که این عید ولادت، به خدا و همه خلق خدا باد مبارک، چه بگویم به ثنایش، همه مرهون عطایش، همه عالم به فدایش، دو جهان روی نمایش، همه دیدند به ماه رخش آیینهی معبود نما را. [ شنبه 91/4/3 ] [ 12:12 صبح ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
|
|
|