برادران شهید هاشمی |
ژرفای عشق ما هنوز شگفت زده ، به لحظاتی می اندیشیم که قطره های بلورین در کاسه چشمان مادران و همسرانتان ، شما را نوازش می کرد. به لحظات آخر که لب های کودکان ، گونه هایتان را می نواخت. به دوستان که هنوز گرمای دست شما که هنگام رفتن ، دستشان را به گرمی فشردید احساس می کنند. آن ها در خلوت خود ، روزهای خوب با شما بودن را مرور می کنند. تصویر نورانی تان در جای جای کشور اسلامی مان میهمان دیدگانشان شده است و هر روز شما را می بینند با آهی از ژرفای عشق به خوبی ها. این روزها مراسم یادبود عروج شما در گوشه گوشه میهن برپا می شود ، دوستان و یاران دیرین می آیند ، بر زانوی ادب می نشینند ، قرآن می خوانند ، مویه می کنند و یادواره شما را جاودانه می سازند. ما می اندیشیم که چگونه از شما بخواهیم شیشه دل هایمان را شفاف تر کنید ، قنات قنوتمان را پربار سازید و دامان نگاه ما را بر چهره نورانی تان گسترده کنید. شما دستتان به جاهای بلندی رسیده است ؛ به نور ، به جاهای خیلی دور ، به راه های صعب العبور. نیم نگاهی به ما بیندازید ، آری به ما که مانده در اسارت خاک ، هوای پریدن نداریم ، شما را می خوانیم تا از خدایتان بخواهید ما را هم از ستیغ قله های غربت دنیا ، به سواحل آفتابی عشق و پاکی و صداقت فراخواند. ما نیز هدیه کم بهایی جز سپاس و سلام نداریم : سلام بر شما آن هنگام که عطر خاطراتتان را به ما هدیه می کنید. سلام بر شما که ذهن ما را سرشار از گلاب ناب عشق می کنید. سلام بر شما که سرو بلند آزادگی را بر بام تاریخ می کارید. و سلامی از سپیدترین سلام ها به شما که یادتان هماره در مینای عشق می درخشد.
[ پنج شنبه 90/8/26 ] [ 6:47 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
«غدیر» سرچشمه همیشه جوشان ولایت است که از سینه تفتیده «خم» به جام محبت دوستداران پیامبر(ص) و خاندانش جاری است. غدیر، شایسته هرحمد و ثناست که محمد بدو آراست و اسلام از او برخاست. غدیر، تفسیر بدر و احد وشأن نزول صفین و نهروان است. «بدر» عدالت می خواست؛ «احد» شجاعت را آرزو می کرد؛ «خیبر» تماشای صداقت را تمنا داشت و «غدیر» آمین آن همه دعا و ثنا بود. غدیر، روز بشریت و روز انسان است. غدیر تداوم «رسالت محمد» در «ولایت علی» است. غدیر، عید پیمان، میثاق و عهد است. غدیر عید عدالت و رهبری است؛ عید انسانیت و کمال است. عید شعله افکنی بر اندیشه ها و عید امید آفرینی در دل هاست. حاجیان در طواف اند. ابراهیم، تبر بر دوش در اندیشه شکستن آخرین بت های سیاه است. «زمزم» زمزمه می کند و نسیم، هروله کنان، سعی صفا و مروه درپیش گرفته و این همه، در جاری غدیر، بهم پیوسته تا دوباره بازوی وحی را در دست نبی به تماشا بنشیند و بر نگارینه تاریخ نقش کند. تاریخ به تماشای اقیانوس غدیر ایستاده که می خروشد و مانداب های کهنه را از بستر بیدار کرده، با خود می برد. ابراهیم، تبر به دست ایستاده؛ مریم، آغوش گشوده، اسماعیل می خندد و هاجر، اشک شادمانی می چکاند و همه و همه توفندگی نگاه مردی از تبار آفتاب را تماشا می کنند که غدیر میزبان اوست؛ همو که خورشید را مهمان کلبه کوچک بشریت کرده، بازوی جانشین او را در دست می فشرد و تاج ولایت را بر سرش می نهد. سلام خدا بر تو ای آخرین فرستاده و بر تو ای بهترین جانشین امت!
[ سه شنبه 90/8/24 ] [ 12:0 صبح ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
علی گویان همه نیکوسرشتند همه قبل از قیامت در بهشتند به وقت خلقتم ، خیل ملائک به قلبم «یا علی» را مینوشتند عید ولایت مبارک باد [ دوشنبه 90/8/23 ] [ 2:7 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
بیایید بیایید! خدایا دلم تنگ یاران شده چوباغی که دور از بهاران شده خدایا! به جانم صفایی ببخش دلم را تو حال و هوایی ببخش که این باغ را لاله کاری کنم بیاد شهیدان بهاری کنم شهیدان که با خون ملبس شدند فدای دفاع مقدس شدند مبادا که درقلب خاموش من شود یاد آنان فراموش من ز دریای چشمم گهر سفته ام شبی با دل خود سخن گفته ام که ای دل بیا همتی کن که من شوم قدری آزاد ازقید تن چرا از شهیدان عقب مانده ام سپیده زده و رنگ شب مانده ام شهیدان که بودند و ما کیستیم مگر با شهیدان نمی زیستیم مگر قلب تاریخ ما نیستند مگر شمع بزم و وفا نیستند بیا پاسداری کنیم از خونشان بیا تا نگردیم مدیونشان بیایید فرهنگ سازی کنیم که پیش خدا سرفرازی کنیم بگوییم از عزم و پیکارشان بگیریم درسی ز ایثارشان عمل بر وصایای آنان کنیم روا نیست گر نقض پیمان کنیم مبادا که پیمان ما بشکند حریم شهیدان ما بشکند بیایید تا پایداری کنیم ز خونهایشان پاسداری کنیم بیایید تجدید بیعت کنیم دفاع از ولی و ولایت کنیم
[ یکشنبه 90/8/1 ] [ 9:6 عصر ] [ مهدی افشار ]
[ نظر ]
|
|
|